دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶)، کنایه از شاعر
دانا و واقف به شیوۀ سخن گفتن، کسی که سخن درست بگوید و بنویسد، ادیب، دانندۀ سخن، برای مِثال سخن دان پرورده پیر کهن / بیندیشد آنگه بگوید سخن (سعدی - ۵۶)، کنایه از شاعر
سخن گفتن برای مردم، نطق کردن، خطبه خواندن، سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان می شود، جایی که سخنانی ادا می شود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع می شوند
سخن گفتن برای مردم، نطق کردن، خطبه خواندن، سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان می شود، جایی که سخنانی ادا می شود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع می شوند
سخن شناسی. ادیبی. شاعری. نیکو سخن گویی: کسی را که یزدان فزونی دهد سخندانی و رهنمونی دهد. فردوسی. گبر را گفت پس مسلمانی زین هنرپیشه ای، سخندانی. سنایی. نیست درعلم سخندانی و در درس سخا مفتیی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر. سوزنی. چشمۀ حکمت که سخندانی است آب شده زین دو سه یک نانی است. نظامی. بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را. سعدی. سخندانی وخوشخوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم. حافظ
سخن شناسی. ادیبی. شاعری. نیکو سخن گویی: کسی را که یزدان فزونی دهد سخندانی و رهنمونی دهد. فردوسی. گبر را گفت پس مسلمانی زین هنرپیشه ای، سخندانی. سنایی. نیست درعلم سخندانی و در درس سخا مفتیی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر. سوزنی. چشمۀ حکمت که سخندانی است آب شده زین دو سه یک نانی است. نظامی. بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را. سعدی. سخندانی وخوشخوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم. حافظ
جای نان، صندوق یا سبدی که در آن نان نهند، دیگ یا گنجۀ جای نان، جای نگه داشتن نان، ظرفی که نان در آن نگه دارند، محل ارتزاق، وسیلۀ اعاشه، راه معاش، ممر رزق، آنجا یا آن وسیله که از آن کسب رزق کنند: آزادی ناندانی عده کثیری شده است، (یادداشت مؤلف)، منبر و مسجد ناندانی ملا حسن است، مجازاً، شکم، معده، - امثال: همه جا سست و مست است ناندانیم درست است
جای نان، صندوق یا سبدی که در آن نان نهند، دیگ یا گنجۀ جای نان، جای نگه داشتن نان، ظرفی که نان در آن نگه دارند، محل ارتزاق، وسیلۀ اعاشه، راه معاش، ممر رزق، آنجا یا آن وسیله که از آن کسب رزق کنند: آزادی ناندانی عده کثیری شده است، (یادداشت مؤلف)، منبر و مسجد ناندانی ملا حسن است، مجازاً، شکم، معده، - امثال: همه جا سست و مُست است ناندانیم درست است